خیلی
وقتا هست که فکر می کنیم خیلی از اتفاقا فقط برای دیگرانه. حتی نمیتونیم تصور
کنیم که برای ما هم ممکنه پیش بیاد. گاهی خیلی به خودمون مطمئنیم... چند
روزیه که زندگی ما به هم ریخته... چند روزیه که حوصلهی هیچ کاری رو نداریم... چند
روزیه که فهمیدیم زیر چشم چپ برادر حبه، توی حفرهی سینوسیش یه تومور
داره. خیلی پیشرفت کرده تا اونجایی که استخون زیر کرهی چشمشو کامل تخریب کرده.
حالا باید عمل بشه. جای خیلی حساسیه... نگرانیم... پسر کوچولوش تازه راه رفتنو یاد
گرفته... خواهش می کنم براش دعا کنید... کلی
درس دارم و کلی پروژهی انجام نداده و یک تن خسته و بیروح... خدایا مددی...
↧
ای خدا، ای فضل تو حاجت روا ...
↧